دانلود رمان مطلقه زیبا و حاج آقا از ناشناس با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان در مورد زن زیبا و مطلقه ای به نام نازگل است. ده سال است که از طلاق نازگل می گذرد و خانواده او بدلیل مقید بودن اصرار بر ازدواج او با یک پیرمرد پولدار دارند ولی نازگل زیر بار این ازدواج نمی رود تا این که…
خلاصه رمان مطلقه زیبا و حاج آقا
میان شلوغی ظهر ، به سختی جای پارکی پیدا می کند. باقی مسیر نسبتاً طولانی را پیاده می رود. به ورودی بازار که می رسد ، کنار دالان سرپوشیده مکثی می کند. میان شلوغی و مردمی که تنه زنان از کنار هم رد می شوند و باربرهایی که با چرخ دستی بارشان را حمل می گرداند وقت زیادی نداشت و باید سریعتر به شهرستان بر می گشت. با جویی کوتاه بالاخره حجره حاج نائب را پیدا می کند. فرش ها و تابلوهای دست ابریشم نصب شده روی پهن شده کنار در چوبی، فضای بزرگ دکان را شلوغ و بی نظم کرده. پسر جوانی همراه مرد میانسال کنار تخته
فرشی ابریشم ایستاده و طرح و نقش فرش را توصیف می کند نزدیکتر می رود… پسر صحبتش را قطع میکند و با روی گشاده به سمتش بر می گردد: خوش آمدید. چه کمکی از دست من بر میاد؟ -با حاج علی نایب کار داشتم. به ته دکان اشاره می کند: -پشت میزشون نشستن.ته حجره مردی با هیکل متوسط پشت میز چوبی سرش با دفتر و ماشین حساب گرم می باشد. صورت کشیده و مردانه اش با ته ریش مزین شده و حجم سفیدی موهایش چشمگیرست. با افسوس سری تکان می دهد… به نظر خیلی بیشتر از پنجاه سال می آمد. به محض بلند شدن سر مرد به
سمتش قدم تند می کند و بعداز سلام و احوالپرسی های معمول خودش را معرفی می کند. حاجی لبخندی می زند و با دست به صندلی کنار میز اشاره می کند و با صدای بلندتری رو به شاگردش می کند: صمد دو تا چایی بیار. دوباره رو به سالار می کند: خب جناب مهندس این دیدارتون رو مدیون چی هستیم؟ به زبان آوردن درخواستش خصوصا برای مردی در جایگاه پدرش دشوار بود. به چشم هایش زل میزند و سعی می کند اقتدارش را حفظ کند -به خاطر مساله مهمی خدمتون رسیدم درستش اینه که بگم از شما یک درخواستی دارم. ابروی حاج نایب بالا می پرد…