برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان عشق همـیشـه سرخ نیست pdf از رویا مرادی بیرگـانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان رویا مرادی بیرگـانی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان عشق همـیشـه سرخ نیست
داستان درباره دختری به اسم یاسمن هستش که پسرخاله خـود را دوست دارد
که براى ازدواج با او به ایران آمده است آن دو پس از کشمکشـهاى بسیار نامزد مـی کنند اما
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان فرجود
قسمت اول رمان عشق همـیشـه سرخ نیست
غروب بود رنگ سرخ آفتاب هنوز روی تیغه دیوار جا مانده بود وزش مالیم نسیم بهاری، برگـهای سبز درختان
نارنج حیاط را به بازی گرفتـه بود صدای زنگ در خانه پیچیـد یاسمن از جا بلند شـد مهری خانم، مادرش، در
آشپزخانه مشغول تدارک شام بود از همان جا با صدای بلند گفت: یاسمن! چادر سر کن مادر شایـد غریبه باشـد
یاسمن چادر گلداری را که به چوب درختی راهرو آویزان بود، برداشت و سر کرد حیاط را طی کرد به محض دیـدن
خسرو، پسر خاله اش، که پشت در بود بی اراده چادرش را پیش کشیـد و با شرم و حیایی که رنگ عشوه و ناز داشت
گفت: اِ شمایین؟ سالم!
خسرو لبخند پرمهری به رویش پاشیـد سالم! حالت چطوره یاسمن؟
خـوبم شما چطورین؟
در این حال صدای تپش قلبش را که در گوشـهایش مـی پیچیـد احساس مـی کرد
خسرو نگـاه نوازشگرش را روی چهره او پاشیـد و با مالیمتی مجذوب کننده گفت: من؟ منم وقتی شما رو مـی بینم
خـوبم
یاسمن در حالی که از نگـاه خیره او دستپاچه شـده بود با خجالت در را بیشتر گشود بفرمایین تـو
رضا خـونه است که بیام تـو؟
نه! هنوز نیومده
از داخل خانه مهری خانم صدا زد: یاسمن؟ کیه؟
یاسمن برگشت چادر از سرش لیز خـورد موهای لغزان بلوطی رنگش روی شانه هایش ریختـه بود
آقا خسرو اومده
خسرو گفت:
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید