برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان فالش pdf از غزل سلیمانی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان غزل سلیمانی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان فالش
بِرشين ،خـواننده معروف و پر از خطا روزي خـودش رو ميبينه که ديگـه چيزي براش باقي نمونده…
وقتي از همه چيز نا اميد و شکستست؛ سو سوي نوري رو در پس اون همه تاريکي ميبينه!اما…
پایان خـوش
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان قلبم را بوسیـد غزل سلیمانی
به پیانو مشکی رنگ چشم دوختـه بود آخرین باري که با انگشتاش کلیـد ها رو لمس کرده بود به
خاطر نداشت آهی کشیـد و کـام دیگـه اي از سیگـارش گرفت و بطري ویسکی بدون محتـوا رو روي
مـیز گذاشت وقتی سیگـار رو روي زیر سیگـاري مـیتکوند از تـوي مـیز شیشـه اي چشمش به چهره
خـودش افتاد چشماي سبز رنگش پر از حال بد بود موهاي صورتش بلند شـده بود و موي سرش
شلختـه و در هم بود انگـار دست هاش هیچ تـوانی نداشت تـوي سرش فقط پوچی و اتفاقات ناگواربود
سرش رو باال اورد و از بین مه دود سیگـار به سختی تـونست نبات رو ببینه! به سر تا پاي نباتدارم مـیرم
نگـاهی انداخت رنگ و چکمه هاي بلند مشکی ، پالتـوي چرم و کوتاه قرمز ،شال قرمز رنگ پشمـی
و موهاي بلوند و مجعدي پشت سرش رو که از زیر شال به یک طرف ریختـه بودشون و قسمت
جلویی موهاش رو از روي نصف صورتش رد کرده بود، مثل همـیشـه لب هاي بزرگ و قلوه ایشو به
نمایان ترین شکل ممکن رژ زده بود و چشم هاي خاکستري رنگش رو از گوشـه بیرونی براي
بزرگ جلوه کردن با خط چشم پر رنگ کشیـده بود آهی کشیـد و با صداي دو رگـه و گرفتـه پرسیـد:
-کجا به سالمتی هر جا غیر این
صداي پاشنه هاش وقتی به مـیز نزدیک مـیشـد تـوي سر برشین پیچیـد و انگشتر…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید