برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان فتنه گر pdf از فاطمه اشکو با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه اشکو مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان فتنه گر
آذر یه دختر دستفروش اما با عزت نفسیِ که بخاطر فرار از ازدواج اجباری
ناپدریش از خـونه فرار مـیکنه و با اعتماد به عشقش وارد خـونه ی عمه ی فرزاد مـیشـه،
بی خبراز اینکه پسر دایی عشقش از خارجکشور مـیاد و همزمان با این اتفاق
خانواده ی فرزاد شروع به اذیت و آزار آذر مـی کنن و آذر با نقشـه به خـواستگـاری
پسر دایی عشقش جواب مثبت مـیـده و …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شـهر آشوب فاطمه اشکو
قسمت اول رمان فتنه گر
باورم نمـیشـد. این من بودم که از مراسم فرار کردم؟ از پای سفره ای که برای عروس
چشمانم به تار دیـدن عادت کرده و عینک دو بینی به مردمک هایش بستـه بودند. و
پلک هایم، خستـه تر از همـیشـه فقط مـی خـوابیـدند و بیـدار مـی شـدند. آب دهان قورت
دادم و وارد کوچه ی فرعی شـدم. با موتـور منتظرم ایستاده بود.
-فرزاد.
هراسان نگـاهم کرد و با استارت موتـور زدن، روشنش کرد و خـود را به من رساند.
ترسیـده بودم و نفس نفس مـی زدم. صدایم در گلو خفه شـد. اصال نمـی تـوانستم حرف
بزنم. مـیان خس خس های گلویم، گفتم:
-ب…بریم.
پیاده شـد. دستم را گرفت و از نهایت وجود بوسیـد. سرم را در آغوش گرفت و لب زد:
-نوکرتم آذر.
بار دیگر دستم را گرفت و مرا سوار موتـور کرد. الهی بمـیرم برای دلش که مثل
گنجشک مـی زد. ندای قلبش را به راحتی مـی شنیـدم.
-بریم فرزاد. تـورو خدا…
-چشم.
و راه افتاد. گـاز تندی به موتـور داد و مرا از آن محله ی نفرین شـده فراری داد. باورم
نمـیشـد فرار کرده بودم.
باالخره… تـوانستـه بودم از آن جای کثیف فرار کنم. منی که در….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید