دانلود رمان ماشین عروسی pdf از زهرا رحمانی مستقیم


برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان ماشین عروسی pdf از زهرا رحمانی مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان زهرا رحمانی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه
خلاصه رمان ماشین عروسی

دست محسن و گرفتم عقب کشیـدم خـودم هم آروم به خانم جعفری گفتم

من تا فردا پول اجاره خـونه و به حساب شما مـی ریزم .

قبل از اینکه از کنارش رد بشیم خیلی آروم و بیخیال گفت

صدتـومن روی اجاره خـونه اومده .

همـین که محسن مـی خـواست جواب بده سریع خـودم دست به کـار شـدم گفتم

باشـه، مهم نیست .

دیگـه وایسادن بیشتر جایز ندونستم از پله ها بالا رفتیم رو به روی واحد

خـودمون وایسادیم که محسن عصبی برگشت سمتم گفت

چرا نذاشتی چهارتا حرف بارش کنم

رمان پیشنهادی:دانلود رمان عرق سگی مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان ماشین عروسی

سرم پایین انداختم، کفشم و بیرون آوردم گفتم

سن و سالی ازش گذشتـه زشتـه ما هم بخـواهیم وسط کوچه باهاش دهن به دهن بشیم .

سرم بالا آوردم که دیـدم از اعصبانیت زیاد تـوی چارچوپ در وایساده پاهاش و تکون مـیـداد .

با دست کنار زدم ، کفشم و تـوی خـونه گذاشتم .

برگشتم دیـدم همـین جور بیرون وایساده ، از پشت دستی روی شونه اش زدم که برگشت عقب منتظر نگـام کرد گفتم

بیا داخل با حرص خـوردن چیزی عوض نمـیشـه ، ما پنج ساله داریم تحمل مـی کنیم .

ناهار نخـورده بودم خیلی گرسنه بودم وارد آشپزخـونه شـدم روی گـاز دوتا قابلمه گذاشتـه بود .

در اولی و که باز کردم با غذای دیشب رو به رو شـدم .

برگشتم محسن و صدا بزنم که پشت سرم وایساده بود

ترسیـدم اینجا چی کـار مـی‌کنی

بیخیال شونه ای بالا انداخت نزدیک شـد ، به کـابینت تکیه زد و گفت

حمـیـد ، ما تا کی بایـد خانم جعفری و تحمل کنیم ؟ازتـوی یخچال بطری آبی بیرون کشیـدم گفتم

تـو راه دیگـه سراغ داری

تکیه اش از کـابینت گرفتـوو

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود pdf رمان