برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان چگونه با پدرت آشنا شـدم pdf از مونا زارع با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مونا زارع مـیباشـد
موضوع رمان : طنز/اجتماعی/داستانی/عاشقانه
خلاصه رمان چگونه با پدرت آشنا شـدم
محتـوای این کتاب الکترونیکی، مجموعه یادداشتهای طنز «چگونه با پدرت آشنا شـدم؟!»
نوشتـه خانم مونا زارع در روزنامه شـهروند است که پیشتر، هر فصل آن، روزهای پنجشنبه به چاپ مـیرسیـد.
این یادداشتها، مجموعهی نامههایی است که نویسنده در قالب طنز برای دخترش نوشتـه و از
چگونگی آشنایی با پدر دخترش، سخن گفتـه است…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان هدف آخر
قسمت اول رمان چگونه با پدرت آشنا شـدم
ساعت ۷ صبح یک روز جمعه بود که تصمـیم گرفتم شوهر داشتـه باشم. دقـیقا
فرداي عروسی دخترعمویم، از خـواب که بیـدار شـدم دیـدم جایش خالیست!
پدرت را مـیگویم. اولش شک کردم نکند جاي یک چیز دیگر خالی شـده و
من جاي شوهر اشتباه گرفتم! دو سه باري در رختخـواب غلت زدم و هر چقدر
فکر کردم تا به یک نکتـه آبرومندانهتري برسم، باز مـیرسیـدم به شوهر. یعنی
حالا که فکر مـیکنم از همان عروسی دیشب دقـیقا همان وقتی که همه مردها
دم در سالن عروسی منتظر خانمها ایستاده بودند و سرشان غر مـیزدند و
کسی نبود عروسی را کوفتم کند و بچه را بیندازد روي دوشم تا با کفش
پاشنه بلند، بچه تنبان خیس شـده را خرکش کنم و با مژه نصفه کنده شـده
اشکم را دربیاورد که بهخاطر خستگیاش نمـیرویم دنبال عروس، دقـیقا همان
موقع، در اوج آزادي دلم شوهر خـواست! جاي گند زدن پدرت در زندگی
مجرديام خالی بود و من تصمـیم گرفتم جایش را پر کنم!
اولین گزینهام بهروز پسر عمو اسداالله بود. چون که دم دستترین گزینه بود.
خانهشان کوچه پایینی بود. با خـودم گفتم همـین الان هم بخـواهد من را
بگیرد، با احتساب زمان تـه ریش زدنش و تـوالت رفتنشان و ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید