برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان کـابوس سیاه pdf از صبا رستگـار با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان صبا رستگـار مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/هیجانی/ترسناک
خلاصه رمان کـابوس سیاه
دربارهی دختر کنجکـاوی به نام آلیس است که یک شب از خانه بیرون مـیرود و چیزهایی مـیبیند که مسیر زندگیاش را به کل عوض مـیکند
دانلود رمان کل کلای منو غزل مسیحه زادخـو
متن اول رمان کـابوس سیاه
وحشت از خـواب پریـدم نمـی دانم این کـابوسها
ازکی وکجا درخـوابهایم پیـدا شـدند
ساعت ۳ صبح بود ، به سمت آشپزخـونه رفتم
گلویم حسابی خشک شـده بود ،
دریخچالو بازکردم نور داخلی خچال کمـی فضای
آشپزخـونه را روشنکرد ، مامانم خـواب
بود وبه راحتی مـی تـوانستم بطری آبرا سربکشم
بطری آبرا به لبانم نزدیک کردم ولی حس کردم چیزی تکـان خـورد!
ازترس حتی نتـوانستم برگردم پشت سرم رانگـاه کنم،
در آن سیاهی راحتی تـوانستم
تکـانخـوردنش راحس کنم ، نمـی تـوانستم داد بکشم
اصال تـوانش را نداشتم فقط بطری
شیشـه آب راپرتکردم صدای خرد شـدن بطری ترس را
به جانم نشاند ازگوشـه چشمم
به چیزی که تکـان مـی خـورد نگـاه کردم ،
نمـی تـوانستم آن را خـوب ببینم ولی ناگـهان
باسرعت زیاد به سمت من آمد و من ازعمق وجودم جیغ کشیـدم
آرام آرام چشانم رابازکردم چشانم تارمـی دیـد
سرم گیج مـی رفت با چند بار پلک زدن
تـوانستم بهتر ببینم مادرم باالی سرم بود نگرانی درچهرش موج مـی زد
بادست پاچگی پرسیـد : مریم مادرحالت خـوبه؟
جوابش راندادم ، سعی کردمازجا بلند شوم
نتـوانستم انگـاریکی باچماق تـو سرم کوبیـده
بود عجیب سرم دردمـی کرد بوی دود
سیگـار راحس کردم ناخـوآگـاه نگـاهم به سمت
پله ها کشیـده شـد پدرم از پله هاداشت پایین مـی آمد بادیـدنم پک عمـیقـی ازسیگـارش
گرفت وگفت: دیشب بلند شـده بودم؛ سیگـاربکشم
که صدای شکستن چیزی بهگوشم
خـورد ازاتاقم بیرون آمدم و یک سَرکی تـوی اتاقت کشیـد ماماتـو تختت نبودی به
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید