دانلود رمان از خواب برگشتم به تنهایی pdf از شیما آبیان با لینک مستقیم


برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان از خـواب برگشتم به تنهایی pdf از شیما آبیان با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و جPDF

  نویسنده این رمان شیما آبیان مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/طنز

خلاصه رمان از خـواب برگشتم به تنهایی

 پسر داستان دکتر و مومن بادختری ازدواج مـیکنه که ازخانواده راحتی هم هست ازدواج مـیکنه

اوایل پاستـوریزه هست ! دختر بهش نزدیک مـیشـه و…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان اجازه هست برایت بمـیرم

قسمت اول رمان از خـواب برگشتم به تنهایی

داشتم به پی امـی که رسا فرستاده بود ریزریزمـیخندیـدم که با صداي مادرکه با مهربانی آمـیختـه با سیاست مرا مـی

خـواند لال شـدموبا بی مـیلی گوشی رو روي مـیز گذاشتم و سینی چاي خـوشرنگ رو از دست پري گرفتم و یه

چپ چپی به لبخند موذیانه اش رفتم وبا غیظ اما به تبعیت از دستـورواوامرقبلی مادر پا شـدموخیلی دخترانه

وارد پذیرایی شـدم !

واالله خـودمم باورم نشـد شرم و حیاي دخترانه؟ اونم من ؟ اونم با صداي سلام بلندي که من گفتم ! دو خانم

چادري که به شـدت رو گرفتـه بودندو یک پیرمرد با محاسن سفیـد از جاي بلندشـدند واحوالپرسی گرمـی با من

کردند چاي را چرخاندم و کنار پدرم نشستم ونگـاهم را به اطراف چرخاندم

پس دامادکو؟ نکنه داماد این پیرمرد باشـه؟ مـگر اینکه از روي جنازه پدرم رد شـده باشند نه پدرم که سر و

مر گنده اینجا نشستـه؟ آهان!حتما زیاد شیطونی مـی کرد تنبیه اش کردن وبا خـودشان نیاوردنش نگـاهم به

روي دوخانم خیره ماند چرا ایندو اینقدر سفت ومحکم رو گرفتن؟ نکنه بابام بیرون از خـونه زیاد سرو

گوش مـیجنبونه که به گوش اینها م رسیـده؟ اي واي برمن ! کی شـد که یه ارث خـور بهم اضافه شـد بایـد به

مامانم یه هشـدار بدم

دیگـه داشت حوصلم سرمـیرفت که پیرمرد به سخن دراومد البتـه روي سخنش بامن بود:آقاي نریمان منو به طور

کـامل مـیشناسن !ما خـونواده بسیار مذهبی ومقـیـد هستیم دختراي نازنینم..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود pdf رمان